باید برم باغچهی ساختمون رو آب بدم. برنامهایه که خودم ریختم به عنوان مدیر ساختمون. «ط» اینقدر اصرار کرد و حرص خود بخاطر این باغچهی مسخرهی ساختمون که آخرش برنامه ریختیم نوبتی هر روز واحدها باید باغچه رو آب بدن تا نخشکه. شب جمعه هم افتاد به خودم. خیلی خوبتر بود که شب جمعه رو خوش میگذروندم و سکس میداشتم اما فعلا باید برم باغچه آب بدم. یهجوری این جمله رو گفتم انگار دارم به کلی خوش گذرونی پشت میکنم و بهجاش میرم باغچه رو آب میدم. اگر باغچه رو آب ندم گزینهی دیگه فیلم دیدنه. فیلم باشه برای بعد از باغچه آب دادن.
اوه یادم اومد. باید یک نامهی شکایت اهالی ساختمون از واحد ۷ رو هم بنویسم بدم به «ط» تا بره امضاهاشو جمع کنه. اینم به خاطر اصرار «ط» هست. خودش نمیتونه بنویسه منو زور میکنه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر